G-WBDM9N5NRK

داستان واقعی نامه ای به خدا

به نام خدا

نامه نویسی از زمان های قدیم و از زمان پیدایش خط در بین مردم تمامی جهان مرسوم بوده و هست. حتی در این دوره که با وجود اینترنت و فضای وب، بازار نامه نویسی کساد شده است اما این شیوه رساندن پیام، هنوز هم جایگاه خاص خودش را دارد.

نامه نویسی درقدیم باعث رخ دادن اتفاقات عجیب و غریبی شده است. تاریخ خواندن این اتفاقات را به شما دوستداران نوشتن و مکاتبات توصیه می کنم. دراین نوشته یک نمونه از اتفاقات جالبی که براساس داستانی واقعی در زمان ناصرالدین شاه رخ داده اشاره می کنیم.

این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدین شاه قاجار طلبه ای در مدرسه ی مروی تهران بود. او بسیار آدم فقیری بود . آن قدر فقیر که شب ها می رفت دور و بر حجره های طلبه ها می گشت و از توی آشغال های آن چیزی برای خوردن پیدا می کرد .  نظر علی جوانی بود با آرزوها و رویاهای بسیار اما او که انسانی مومن بود، دلش می خواست که ثروت و منافع مادی را از راه حلال به دست بیاورد. شبانه روز تلاش می کرد. او زیاد قران می خواند و درمعانی آن تدبر و تامل می کرد.

یک روز نظرعلی که از فقر و تنگدستی خیلی خسته شده بود، به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد، زیرا او خدا را حاکم بر همه اتفاقات دنیا می دانست. پس توکل کرد و نامه را نوشت.  او در این نامه تمامی خواسته های دنیاییش را بدون کم و کاست نوشت.  همانطور که نامه را می نوشت با خودش فکر می کرد آیا خدا نامه او را خواهد دید؟ آیا اگر کسی از این کار او باخبر شود به او لقب کودن و احمق خواهد داد؟ آیا نوشتن این نامه سودی خواهدداشت؟ آیا… و هزار تا سوال دیگر…

نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان “نامه ای به خدا” نگهداری می شود.

مضمون نامه  :

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت جناب خدا  !

 سلام علیکم ، اینجانب بنده ی شما هستم. از آن جا که شما در قران فرموده اید “و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها ” “هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است .” من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین. در جای دیگر از قران فرموده اید ”  :ان الله لا یخلف المیعاد“. مسلما خدا خلف وعده نمیکند. بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم لطفا درهای رحمتتان را به روی  این بنده فقیر اما امیدوار باز کنید.

 1) همسری زیبا و متدین

2) خانه ای وسیع

3) یک خادم

4) یک کالسکه و سورچی

5) یک باغ

6) مقداری پول برای تجارت

7) لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید .

 مدرسه مروی-حجره ی شماره ی ۱۶- نظرعلی طالقانی

نظرعلی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم که به دست خدا برسد؟

با خودش می گوید ، مسجد خانه ی خداست . پس بهتراست آن را درمسچد بگذارم. به مسجد امام در بازار تهران (مسجد شاه آن زمان) می رود ونامه را درپشت بام  مسجد در یک سوراخ قایم می کند و با خودش می گوید : حتما خدا پیداش می کند ! او نامه را پنجشنبه شب در مسجد می گذارد .

ناصرالدین شاه قاجار هر چند وقت یکبار به شکار می رفت تا خستگی سلطنت را از تنش بیرون کند.

صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها قصد رفتن به شکار می کند. کاروان او از جلوی مسجد می گذشته ، از آن جا که به قول پروین اعتصامی:

 نقش هستی نقشی از ایوان ماست    

آب و باد وخاک سرگردان ماست

ناگهان به اذن خدا بادتندی شروع به وزیدن می کند و نامه  نظرعلی را از سوراخ بیرون کشیده و بر روی پای ناصرالدین شاه می اندازد . ناصرالدین شاه نامه را برداشته وبه خیال این که نکند نامه ای از دشمن باشد یا جانش درخطر باشد، نامه را می خواند و دستور می دهد که کاروان به کاخ برگردد . او یک پیک به مدرسه ی مروی می فرستد، و نظرعلی را به کاخ فرا می خواند . وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند ، دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و می گوید : نامه ای که برای خدا نوشته بودند ، ایشان به ما حواله فرمودند . پس ما باید انجامش دهیم  و دستور می دهد همه خواسته های نظرعلی یک به یک اجرا شود .

این فقط یک نمونه از اتفاقات عجیبی بود که توسط نامه نویسی در جهان رخ داده است.

درنوشته های بعدی به اتفاقات دیگر اشاره خواهیم کرد.

پایان

شهراد

دی ماه 1401

2 دیدگاه دربارهٔ «داستان واقعی نامه ای به خدا»

  1. خیلی جالب بود بانو جان
    ممنون
    دم شما گرم
    راستی درباره شما رو هم خواندم
    و تحسین میکنم برای این همه تلاش و پویاییتون عزیز
    زنده باشین و قلمتون سبز

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *