در زندگی آموختم تا جایی که می توانم باید اول مایه آرامش خودم و سپس مایه آرامش دیگران باشم.
آموختم تا جایی که می توانم دستی را بگیرم وقتی کسی کمکی بخواهد به فریادش برسم.
هر آنچه را که یاد گرفتم به دیگران هم بیاموزم.
نگران غذای فردا نباشم چون همان که دندان دهد، نان دهد. روزی کودک قبل از تولدش برپستان مادرجاری میشود.
یاد گرفتم به سلامت جسم و روحم بها بدهم. تا نه برای خودم مشکلی پیش بیاید و دیگران را اذیت کنم.
یاد گرفتم تا می توانم یاد بگیرم و اطلاعاتم را به روز کنم .
یاد گرفتم که تا میتوانم شاکر خداوند ونعمت هایش باشم.

زبانم باز نشود مگر زمانی که میخواهد خوبیها و زیباییها را بگوید.
چشمانم باز نشود مگر زمانی که بخواهد زیباییها را ببیند.
از هیچ کسی توقع نداشته باشم.
سحرخیز باشم.
کسی را قضاوت نکنم تا قضاوت نشونم.
کم بخورم.
کافی بخوابم .
کمتر بگویم و بیشتر بشنوم.