داستان های پریا و پوریا تیرو کمان
معمولا درهفته، یکی دوبار، پوریا و پریا با خانواده به پارک محله اشان که خیلی باصفا بود می رفتند و حسا بی بازی می کردند .کنار پارک، آقایی بود که یک تفنگ بادی و یک صفحه نشان دارداشت. کودکانی که علاقه به تیراندازی داشتند، به او مقداری پول می دادند و تیراندازی می کردند. پوریا […]
داستان های پریا و پوریا تیرو کمان بیشتر بخوانید »