ن والقلم ومایسطرون
دوره اول و دوم صد داستان، از ترس این که نتوانم این کاررا به خوبی انجام بدهم، ازشرکت کردن درآن طفره رفتم . وفقط به مقوله یادگیری پرداختم. ولی دردوره سوم به خودم نهیب زدم ، تا کی میخواهی فقط ورودی داشته باشی. پس خروجی چه میشود؟
تصمیم گرفتم این دو کار ( یادگیری و نویسندگی) راهمزمان انجام بدهم.
روزی که جدول صدداستان را دیدم، تردید داشتم که آیا واقعا میتوانم این همه تراوشات ذهنی داشته باشم؟ آخر هرداستان من، چندروز طول میکشید تا به ثمربرسد. اما با شنیدن نظرات استاد کلانتری و دیدن تلاش بچه های گروه، خودم را مجبور به عملگرایی کردم. با تمام توان، و با تمام مشکلات، و مشغله های ذهنی که داشتم، با امید به پیروزی قدم در راه نهادم.
روز اول مرداد 99 بود که با امیدبه خدا شروع به کار کردم واولین داستان خودم را نوشتم و این کار باجدیت ادامه پیداکرد و درنهایت، در100 روز که نه، در114 روز، توانستم صد داستان را بنویسم.
ادعایی ندارم که همه داستانهایم بهترین هستند، خیر، کم و کاستی های زیادی دارند که باید برطرف بشوند. اما همین که لیست 100 داستانم کامل شد، نویدی برای من بود، که تراوشات ذهنی و علاقه به نویسندگی را در خودم جدی تر بگیرم.
درسال 99، این چندمین سکوی پرشی بود که با حضور درکلاسهای استاد شاهین کلانتری و درکنار تیم خوب و همگروهی های فعال به دست آوردم.حالا میخواهم، ازطریق همین تریبون، ازهمه ی آنها تشکر و قدردانی کنم. وبرای اساتیدی چون آقای کلانتری، که واقعا خالصانه هرعلم نافعی را که درچنته دارند در طبق اخلاص میگذارند و به جامعه هدیه میکنند، آرزوی سلامتی و توفیقات روزافزون دارم . شهراد