G-WBDM9N5NRK

نام نویسنده: shahradstory

دلنوشته شکایت از روزگار

سالیان دور که بیش از 40 سال از آن می گذرد به امید داشتن جامعه ای سالم و انسانی به خیابان ها رفتیم و اعتراض خودرا به نبودن اخلاق اجتماعی و زیادی فقر و ترویج شرابخواری و بی عفتی  و دخالت بیگانگان و تقسیم ناعادلانه ثروت مملکت بیان کردیم. اعتراض ما پس از مدتی منجر […]

دلنوشته شکایت از روزگار بیشتر بخوانید »

آش دندونی

  آش دندونی کشور ما ایران یکی از سرزمین هایی است که تاریخ و فرهنگ بسیار غنی دارد. از گذشته های دور مردم این سرزمین رسم و رسومات خاصی را دربین خودشان داشته و دارند. هرکدام از این رسومات به یکی از اتفاقات زندگی و یا اتفاقات تاریخی برمی گردد. از جمله مراسم عید نوروز

آش دندونی بیشتر بخوانید »

خلق خلوت خالی از خلل

خلوت گه خودم را دوست دارم، زیرا باعث آن می شود که دمی به خودم برگردم. یعنی با خودم باشم و درکنارخودم باشم فقط خودم را ببینم و افکار خودم را داشته باشم. اما چه خلوتی ؟خلوتی که خالی از خلل باشد. نه پارازیتی و نه صدای اضافه ای و نه مخل آسایشی. نیاز دارم

خلق خلوت خالی از خلل بیشتر بخوانید »

روزی نو

جمعه 6 آبان 1401 دلنوشته امروز من: امروز هم یکی از روزهای زیبایست که خداوند به من هدیه داد. چشمانم را زمانی باز کردم که موقع مابین الطلوعین است. روز ی که با احساس سلامتی شروع شد. و ان شاء الله به یاری خداوند با انجام کارهای مفید ادامه پیدا خواهد کرد. خدا را شاکر

روزی نو بیشتر بخوانید »

کلیدهای خوشبختی از دیدگاه قران

چند اصل حیات بخش قرآن :   🌸🍃 🍃 🕋 إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻣﺎ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ ، ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻣﺎ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺁﻥ [ ﺍﺯ ﺗﺤﺮﻳﻒ ﻭ ﺯﻭﺍﻝ ]ﻫﺴﺘﻴﻢ .(حجر٩)   🕋 إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ (حجرات/١٠) قطعا مؤمنین برادر یکدیگرند.   🕋 فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ (مآئده/٤٨) در کارهای خیر از

کلیدهای خوشبختی از دیدگاه قران بیشتر بخوانید »

داستان سایت من

   به نام خدای مهربون و مهربونی ها    یکی بود و یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. این جمله را همگی به یاد داریم. بعد از شنیدن این جمله، وارد دنیای قصه ها شدیم و زندگی ما آغاز شد. من هم مثل همه شما از کودکی با شنیدن و خواندن قصه ها

داستان سایت من بیشتر بخوانید »

داستانک باله های رقصان

                            به نام خدای زیبایی ها هنوز چشم هایم به خوبی باز نمی شد. اما طبق عادت هر روز، به سراغشان رفتم کلید پمپ را که زدم بلافاصله صدای قلقل گوش نوازی به گوشم رسید، حباب های کوچک و گرد و زیبای

داستانک باله های رقصان بیشتر بخوانید »