شعر شماره دو
زورق
ای کاش درزورقی روان بودم
آهسته وتنها در رودخانه ای بی انتها
رودخانهای که در قطرات آن تلالو خورشید میدرخشید
خورشیدی که هر روز مرا گرم میکرد
گرمایی که سردی جسمم را می زدود
جسمی که زیر بار مسئولیت خم شده بود
مسئولیتهایی که به ناحق بر گردنم آویخته شده بود
گردنی که خودش را زورکی بالا نگه میداشت
اما این سربالایی کاذب بود
تکذیبی از جنس صداقت
صداقتی که با وجودم مانوس بود
انسی از جنس مادر زادی
مادری که خود مظهر عشق بود
عشقی که به من هم منتقل گردید
انتقال عشقی که در چرخه زندگی پدیدار بود
از این دست به دست دیگری سپرده میشد
امانتداران این عشق در حال رفت و آمد بودند
عشقی که گاه سرد و گاه آتشین
گاه ساختگی و گاه واقعی بود
راستی اگر عشق نبود دنیا چه فایده داشت؟
پس ای عشق تا ابد به قلبها بتاب
همچون خورشیدی که بر این رود می تابد
دانههای آب را رنگی میکند
بتاب و دانههای زندگی را رنگین کن
که من بی تو، سرد سردم و بی رنگ بی رنگ
۲ خرداد ۱۴۰۰
Volume drivers permit you to abstract the underlying storage system from the appliance logic.
زیبا
ممنون ازنگاه زیباتون