G-WBDM9N5NRK

همنشینی از نوع درد

 
مقداری غلط و ملاق زدم. دوباره به سختی میتوانم از تختخوابم بلند شوم. ملافه ام نرم و خوشبو است. حسش را دوست دارم اما سقف مثل همیشه سفیدو بی روح است و خبر تازه ای درآن نیست. کاش سقف را با یک نقاشی از هلال ماه وتوده ای ابر و کلی ستاره پر کنم تا برایم  این همه تکراری نباشد.
اول صبح هست و چشمانم باز می شود. پس از این که نور زیبای خورشید تازه بیدارشده را میبینم با اولین چرخش جسمم، تو را احساس میکنم.
آه از دست تو چرا مرا به حال خودم نمی گذاری؟ چرا مدام مزاحم من میشوی؟ مرا به حال خودم رها کن و بیش از این اذیتم نکن.
از روزی که به سراغم آمدی زندگیم را مختل کرده ای. دیگر نمی توانم مثل همیشه فعالیت بدنی داشته باشم. روند زندگیم کند شده و حالم خیلی خوب نیست. هرروز صبح که چشمم را باز می کنم اولین چیزی که احساس میکنم تو هستی . بلند شدن و حرکت کردن های روزانه ام زجر آور شده است. هنگام خواندن نماز مخصوصا موقع انجام رکوع و سجده به سختی حرکت می کنم و هردفعه آه از نهادم بلند میشود. خواهش میکنم برو و تنهایم بگذار.
البته می دانم تنها مقصر این وضع تو نیستی، بلکه اشتباه من در سبک زندگی، نشستن و برخاستن و خوابیدن های غیر اصولی منجر به ایجاد تو و بودن تو به همراه من شده است. زیاد نشستن های طولانی برای خواندن و نوشتن. انجام کارهای سنگین و شاید درست نخوابیدن و درست راه نرفتن،  باعث همراهی تو بامن  شده است. بله من مسولیت بودنت را به عهده میگیرم.
اما تورا به خدا کمتر اذیتم کن. زیرا من حالا دیگر متوجه اشتباهاتم شده ام دیگر مراقب نشستن و برخاستنم هستم. کمتر کارهای خارج از توانم را انجام میدهم. پزشکم توصیه کرده که ستون فقراتم و تو را به دست او بسپارم تا دریک عملیات سخت و ویژه تو را از لابلای استخوان هایم بیرون بکشد ولی تو که غریبه نیستی من از انجام و عاقبت این کار می ترسم. راستش  را بخواهی خیلی ایمان به این کار و نتیجه ان ندارم پس تصمیم گرفتم با تو دوست بشوم و زندگی مسالمت آمیزی را با تو داشته باشم.
میدانی، گاهی فکر می کنم اصلا وجود تو لازم است، وقتی می خواهم کارهای خارج از توانم را نسجیده انجام بدهم مانند   یک ترمز (ای بی اس) وارد کار می شوی و جلوی مرا میگیری .  فکر می کنم این کار تو برای من بهتر از انجام کارهای سخت باشد. پس ای ترمز  من با من همراه باش. ولی زیادی اذیتم نکن من هم قول می دهم با درک کردن تو از این به بعد انجام کارهای سنگین را به دیگران محول کنم تا بتوانیم درکنار هم زندگی آسوده تری داشته باشم.
ای همنشین همیشگی، اگر هیچوقت نبودی که خیلی بهتر بود ولی حالا که هستی باید باهم کنار بیاییم پس من از تو ممنونم که با بودنت به من تذکر میدهی که از جسمم بهتر مراقبت کنم و سبک اشتباه زندگیم را اصلاح کنم. مامی توانیم در کنارهم زندگی مسالمت آمیزی  داشته باشیم.                                                                               
                                                        28 خرداد 1402  شهراد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *