یک کشاورز چینی وارد شهر شد و به صاحب رستورانی گفت: که اگر مایل باشد می تواند یک
میلیون قورباغه برایش بیاورد.
صاحب رستوران از این پیشنهاد شوکه شد و از او پرسید این همه قورباغه را از کجا می خواهد تامین کند!
کشاورز پاسخ داد: نزدیک خانه من یک حوضچه پر از قورباغه است…میلیون ها قورباغه! همه
آنها تمام شب قور قور می کنند و من دارم از دستشان روانی میشوم!
پس صاحب رستوران و کشاورز توافق کردند که کشاورز به صورت هفتگی، هر دفعه پانصد
قورباغه تحویل رستوران بدهد.
هفته اول که شد، کشاورز با حالتی خجالت زده و شرمنده به رستوران رفت …در حالی که دو
تا قورباغه الغر مردنی و استخوانی با خودش آورده بود!
صاحب رستوران گفت: خوب…بقیه قورباغه ها کجا هستند؟
کشاورز گفت: اشتباه کردم، فقط همین دو تا قورباغه توی حوضچه بودند. اما مطمئنا خیلی سر و
صدا می کردند!
هر وقت می شنویم که یکی از ما انتقاد می کند، مسخره می کند، پشت سرمان حرف می زند،
یادمان باشد که احتمالا داستان همان قورباغه های پر سر و صداست.