G-WBDM9N5NRK

روزنوشت دلتنگی

گم شده درخود

خدایا دراین دنیا گم شده ام

 هم صدایی ندارم

همانند گنجشک کوچک نازی از این شاخه به آن شاخه می‌پرم

 هر لحظه درپی کاری هستم

 یک بار نوشتن قصه

یک بار نوشتن مقاله

 هزارتوی شعر

پست اینستاگرام و یوتیوب و سایت و…

 گاهی در گوشه خلوت خانه

 گاهی تماشای برنامه های چرت وبه درد نخور تلویزیون

گاهی به آشپزخانه پناه می برم و با به هم کوبیدن قابلمه

و کفگیر و ملاقه براسترس ها و تنهایی هایم غلبه می کنم.

مرا چه شده است که این چنین بی قرارم؟

 بی قراری از نوع بدی که نمی دانم درمان دردم چیست؟

 آیا جز پناه بردن به تو کاری از دستم ساخته است؟

 آیا به دنیا آمدن را دوست دارم ؟

 زیر بار مسئولیت زندگی کمرم خم شد است

 آیا این حال من معنای ضعیف بودن می‌دهد؟

آیا تو شاهدی در افق این پناهندگی هستی؟

 یا می خواهی به خاطر این افکار توبیخم کنی ؟

 لطفاً جواب مرا بده  به هر زبانی که خودت می دانی

  مگر تو نگفتی هرچه بخواهی می کنی (کن فیکون)

 و این بار برای من بخواه

 آری من بنده خودخواه و زیاده خواه تو هستم

 ناتوان وضعیف

 می دانم

 اما تو کریمی

قسم به درگاهت که تو بزرگی

 من که قدرتی ندارم وقدرت من دربرابر قدرت تو مثل کاه  درمقابل کوه است

 پس نگاهی به این بنده محتاج بینداز

که محتاج یک نگاه از سر مهرتوست

  برای من همین کافیست.

الیس اللله و بکاف   خرداد 1400

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *