رگهای گردنم قلنبه شده بود، از گوشهایم حرارت و گرما مانند دودی غلیظ به طرف آسمان میرفت. گونههایم سرخ سرخ شده بودند. نه، دیگر تحمل شنیدن این حرفها را ندارم. بارها و بارها تصمیم گرفته بودم که عصبانی نشوم اما نمیشد که نمیشد.
وقتی پدر و مادرم مرا با خواهر کوچکترم مقایسه میکردند و استعدادهای اورا به رخم میکشیدند، این حالت به من دست می داد. آخر دست خودم نبود . من از او بزرگتر بودم و باید احترام میشدم. چندین بار هم به نیت انتقام جویی دنبالش کردم و با کتک زدن او کمی دلم را خنک کردم. اما اصلا این کار را دوست نداشتم، چون حقیقتاً خواهرم خیلی مهربان بود و من او را خیلی دوست داشتم، اما این رفتار پدر و مادر مرا اذیت میکرد و باعث شده بود که من عصبانی بشوم و او را اذیت کنم. مادر همینطور درحال حرف زدن بود وصدایش درگوشم میپیچید، آماده حمله به طرف خواهرم شدم، همین که آمدم حرکتی بکنم، صدایی ازدرونم گفت: نه قول دادی. تو قول دادی. سرجایم میخکوب شدم و کاغذ را از جیبم بیرون آوردم. آن را برای همین منظوردرجیبم گذاشته بودم. دفعه آخر به خودم قول داده بودم که این دفعه که عصبانی بشوم، به جای اینکه خواهرم را اذیت کنم، خشم و غصههایم را بر روی کاغذ بیاورم.
شروع به خط خطی کردم و نوشتم و نوشتم. کاغذ سیاه شد. احساس کردم با هر خط خطی کردن و نوشتن دلم آرامترمیشود. آنقدر نوشتم و نوشتم و نوشتم که احساس کردم چقدر گرسنه و تشنه هستم، ولی آرام شده بودم. نمیدانم چند وقت بود که درحال نوشتن بودم.
روزهای پس از آن تصمیم گرفتم بیشتر بنویسم، که کمکم نوشتن به من چسبید و جزئی ازروزمرگیم شد. بعد از مدتها نوشتن فهمیدم که با نوشتن، چه دریچههای زیبایی به رویم باز شده است و چه مطالب جدیدی یاد گرفتهام. بدین صورت نوشتن جزئی اززندگی من شد و حالا هزاران دلیل برای نوشتن دارم.
دراین مقاله قصد دارم ده بعلاوه یک دلیل برای نوشتن را به شما دوست عزیزمعرفی کنم.
1- مینویسم تا بر خشمهای خودم غلبه کنم.
2- مینویسم تا ناگفتههایم را بگویم.
3- مینویسم تا اسرار درونیم را فاش کنم.
۴ مینویسم که خودم را شکوفا کنم.
۵ مینویسم تا افکارعجیب و غریبم را برروی کاغذ تخلیه کنم.
6- مینویسم تا با درون خودم بیشترآشنا شوم.
۷ مینویسم تا جاودانه بمانم.
۸ مینویسم تا تجربیاتم را به دیگران بشناسانم.
9- می نویسم تا دیگران با افکار من آشنا شوند.
10- مینویسم تا زنده بمانم.
11- دوست عزیزلطفا یازدهمی را شما بگویید.
درود بر شما دوست عزیز
می نویسم تا به آیندگان بگویم که نوشتن جز مهم زندگی و یادگیری است. ذهن را از انباشته شدن رها می کند و فضای جدیدی برای یادگیری بهتر باز می شود.
موفق باشید.
سلام و درود.
بسیار عالی
احسن برشما
موفق باشید.
خیلی خاطره جذابی بود و خوب به محتوا تون ربطش دادیم دم شما گرم
سلام و درود
خاطره نبود
داستانی برای جذاب تر شدن مطلب خلق کردم.
با تشکر ازشما