از زمانهای قدیم، درخانوادهها، رسم بر این بود که مردم پس از کار سخت روزانه، برای دید و بازدید و احوال پرسی،شبها، به خانههای یکدیگر میرفتند و در یک محیط کاملا صمیمی و دوستانه، احوال یکدیگررا جویا میشدند. این شبنشینیها در شبهای بلند زمستان بیشتر رایج بود و رسم شب نشینی و شب چله هم، ازهمانجا آمده است. اکثر مردم خاطرات خوشی از آموزههای آن شبها دارند. مهمترین بخش شبنشینیها، خواندن شاهنامه فردوسی و حافظخوانی و سعدیخوانی و تعریف داستانهای خانواده و ملی کشور بود. این داستانها به طور مستقیم بر روی افکار و احساسات کودکان تاثیر میگذاشتند، طوریکه وقتی آنها بزرگتر میشدند، هنوز رد پای شنیدهها را در زندگی خود میدیدند.