یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچکس نبود.
در زمان های دور، در سرزمین فلسطین در شهر ساحلی به نام ایله قومی بودند که دین آنها یهودی بود و درآن جا به خوبی و خوشی و فراوانی زندگی میکردند.
آنها از بازماندگان قوم بنی اسرائیل بودند و پیامبرشان حضرت داوود(ع) بود.
تعداد مردم این شهرحدود ده هزار نفر بود. پیامبر زمانشان روزجمعه را برای تفریح و عبادت برای آنها درنظرگرفته بود ولی آنها ازدستورش نافرمانی کردند و روز شنبه را برای این کار در نظر گرفتند. پیامبر از این نافرمانی آنان ناراحت شد ولی دیگر مخالفتی نکردو فقط به آنها تذکر داد که یک کاری را نباید در روز شنبه انجام بدهند.
مردم شهر قرار گذاشتند که در روز شنبه کارهای روزانه اشان را تعطیل کنند و به استراحت و عبادت و دید و بازدید و تفریح بروند.
پس به دستور پیامبر قرار شد که صید ماهی هم درروزهای شنبه ممنوع شود. زیرا که درآن روز ماهیها برای روی آب آمدن و تخم گذاری تلاش میکردند و درنتیجه تعداد ماهیها بسیار زیاد میشد و مردم میتوانستند از آنها برای تغذیه خودشان استفاده کنند. مردم شهر ایله اول استقبال کردند و همین کار را انجام دادند و از نعمتهای سرشاری بهره مند شدند .
تعدادی از مردم که هنوز کافر بودند وقتی دیدند که شنبهها ماهیهای زیادی بروی آب می آیند و صیدشان راحتتر است به طور مخفیانه شروع به صید ماهی درروز شنبه کردند.
آنها حوضچههایی را درروز شنبه کنار آب حفر میکردند ووقتی که آب بالا میآمد و ماهیها سراریز میشدند، تعدادی از آنها درون حوضچه میرفتند و بعد از پایین آمدن آب، ماهیها در حوضچهها گیر میافتادند و سپس صیادان مخفیانه آنها را صید میکردند. گروهی هم در روزشنبه، تورهایی را درون آب می انداختند و ماهیها داخل آن زندانی میشدند و روز یکشنبه آنها را صید میکردند. تعداد ماهیها روزبه روز کمتر میشد.
مردم کم کم از این حیله گری آگاه شدند و این خبر به گوش داوود پیامبر رسید و ایشان به مردم تذکر داد که اگر این کاررا بکنید تعداد ماهی کم می شود و مردم گرسنه میمانند و اگر ادامه بدهید عذاب خداوند برشما نازل خواهد شد. ولی آنها به کار خودشان ادامه دادند.
تعدادی با صیادان روز شنبه، به مخالفت برخاستند و آنها را نهی کردند اما تعدادی با آن ها همراه شدند و باهم به صید در روز شنبه ادامه دادند.
خداوند از طریق پیامبر زمانشان به آنها هشدارداد و فرمود: که اگر دست از کار بد خودشان برندارند عذابی برآن ها نازل خواهد شد.
وقتی که تعداد متخلفین زیاد شدند، ابرهای سیاه و فراوانی آسمان را پوشانید و بادهای سیاه و طوفانی برپا شد طوری که همه مردم شهر، درخانه هایشان پناه گرفتند و پس از گذشتن سه روز، به فرمان خداوند آنهایی که گناه بزرگ را مرتکب شده بودند چهرههایشان مانند بوزینه شد. آنها که باور نمیکردند عذاب خدا برآنها نازل خواهدشد از کار خود پشیمان شدندو از این که دیگران آنها را ببینند خجالت میکشیدند. ولی دیگر کار از کار گذشته بود. همگی درخانههایشان ماندند وشروع به گریه و زاری کردند. مردم مومن از دیدن اوضاع آنها به خداوند پناه بردند. پس از سه روز که همه مردم چهرههای آنها را دیدند و درس عبرت گرفتند، همه اشان مردند و از بین رفتند.
پس از آن دوباره مردم به زندگی عادی برگشتند و دریا و سرزمینشان دوباره پراز خیر و برکت شد و شادی و فراوانی به آنجا بازگشت.